- گره ساز
- کسی که گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در کار ایجاد کند، سازنده دگمه دگمه ساز
معنی گره ساز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوشخوان خوش الحان
باز سفید و چست و چالاک و شکاری
دباغ و کسی که چرم می سازد
چاره کننده، علاج کننده، خدای تعالی
آنکه شغل وی ساختن و تهیه پرده است، ظاهر ساز مزبور
گربه مانند مانند گربه
ذره وار مانند ذره، حقیر و ضعیف
آنکه به شتاب تاخت کند، گرم تازنده
آنکه کره اسب را بتازاند: (چنین داد پاسخ که ای نامدار یکی کره تازم دلیر و سوار)
آنکه بشتاب تاخت کند تند تازنده: آن مشرب سرد گرم تاران ترآخور جان خشک بازان... (تحفه العراقین)
آنکه مانند گرگ تازد آنکه بهر وله رود: صیادی سگی معلم داشت ازین پهن بری... گرگ تازی نهنگ یازی چون صرصر در صحرا
آنکه گرگ را ببازی گیرد: چندانکه باز یوسف مشغول تر کتاز است در خاطر زلیخا غوغای گرگ باز است. (طاهر وحید)
گره دار گره مند: چون رشته جان شو از گره پاک چون رشته تب مشو گره ناک. (نظامی)
چیزی پر گره، پر از گره، زلف در هم پیچیده: مشاطه زد بگره زار طره ات ناخن عجب که عقده دل وا شود باسانی. (ملاطغرا)
نوعی چراغ نفتی که فتیله اش مدور و از درون گرد لوله برآمده است و شعله مستدیر دارد
گرد عقل: گرد خرد گول
گرد ارش
کسی که اشیا و ظروف نقره سازد
چاره کننده، علاج کننده، خدای تعالی
خوش، خوان
باز نر تیزپرواز، برای مثال بر اوج فلک چون پرد جره باز / که در شهپرش بسته ای سنگ آز؟ (سعدی۱ - ۱۴۵)
چاره سازنده، چاره دان، چاره گر، چاره کننده، برای مثال نشاید شدن مرگ را چارهساز / در چاره بر کس نکردند باز (نظامی۶ - ۱۱۴۶) ، از صفات باری تعالی، علاج کننده
Knotty, Lumpy
nodoso, grumoso
knorrig, klumpig
węzłowy, grudkowaty
узловатый , комковатый
вузлуватий , грудкуватий
enredado, grumoso
noueux, grumeleux
nodoso, grumoso
knobbelig, klonterig
गुँठीदार , गड्डेदार
penuh simpul, menggumpal